درد و دل یک جوان ایـــــرانی

در مورد همه چیز و همه کس و دغدغه های اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی و ....

درد و دل یک جوان ایـــــرانی

در مورد همه چیز و همه کس و دغدغه های اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی و ....

:: طلسم سی ساله ::

چنگ سحر آمیزت را بنواز

و آن مثلث نورانی نجات بخش را

بیدار کن!


این زادگاه من است

زخم خورده و زیبا

می گذرد از سردترین شب زمین

از راه های یخ          

جاده های جادو             

و قلعه های سنگباران. 


***  

باور نکن ساقه ی ریحان را

تازیانه همیشه بوی زخم دارد

اسب بالدارت را بیاور

خورشید دریایی اکنون

از جاده های شیری می گذرد


بشتاب !


بگذار فراموش کنم

کندوهای ویران شده

عسل های تلخ

و عطر های فرو ریخته

در مرداب را.


***

بنواز!


زمین منتظر است

و بلوط های فراموش شده

برای سبز شدن بی تاب اند

مرا از حلقه های مهر عبور بده

تا آن ساحل گمشده در توفان را

پیدا کنم.


***

تنها پیامبران می گویند                                  

«هیچ وقت!»


تو را دوست دارم

که هر روز دوباره عاشقم می شوی. 


دوباره عاشق شو!


بگذار خورشید

از پشت ماه بدر آید

و طلسم سی ساله بشکند


***

خورشید که بیاید

گل نیلوفر بر فراز زیباترین قلب جهان

آبی می شود


دلفین های سرگردان                

به مرگ فکر نمی کنن

د

گاوی با چشمان نارنجی  می خندد

و

خرس کوچک سفید بر ستاره قطبی تاب می خورد


***

بشتاب !


میان تازیانه و لبخند راهی نیست...!

نظرات 1 + ارسال نظر
رفتن 10 اسفند 1387 ساعت 04:30 ب.ظ http://www.divanehvar.blogsky.com

رویش نمی شود نگاه کند به دندان های من
خال هم ندارد روی لبش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد