درد و دل یک جوان ایـــــرانی

در مورد همه چیز و همه کس و دغدغه های اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی و ....

درد و دل یک جوان ایـــــرانی

در مورد همه چیز و همه کس و دغدغه های اجتماعی و سیاسی جامعه ایرانی و ....

:: اسرار درون ::

این سروده مال چند سال پیش است. در اصغرآقا چاپ شده. در یکی از سایت ها با این
فونت پیداش کردم که میشود اینجا نقلش کرد. تقدیم به شما.


ترسم از این که اگر در آسیا بلوا شود
میهن ما بخشی ازتنب و ابوموسی شود

میزند خیمه بر ایران عاقبت شیخ دوبی
آل و اوضاعش اگر در کاخ مرمر جا شود

میتوان با پول نقد امروز ایران را خرید
مملکت وقتی که بی پول است خود کالا شود

ژاپن دوم نشد ایران، ولیکن غم مخور
بخت اگر یاری کند، شاید گواتمالا شود

هر کسی از ظن خود شد یار این محنتکده
ای خوش آن یاری که اسرار درون جویا شود

ما ز شیخ و شاه خیلی مشت ها وا کرده ایم
همتی یاران که ترسم مشت ما هم وا شود

فحش ها دادیم و جوک ها ساختیم از کارشان
تا که شاید خاطر آزرده مان ارضا شود

با جوک « گربه نره» هر شب بسی خندیده ایم
تا سگ هار حکومت هر شبش فردا شود

رفع تکلیفی که ما اینگونه از خود کرده ایم
وای اگر سرمشق ملت های آفریقا شود!

شاه تو بودی و من، ملا منم، ملا تویی
پس چه خواهی کشورت بی شاه و بی ملا شود

تشنه ی خون ات منم ، تو تشنه ی خون منی
این وسط بدنامیش سهم دراکولا شود!

بس که ما بر پشت هم مُهر خریت می زنیم
هر که از ره میرسد، خواهد سوار ما شود

گر نشیند « مرغ آزادی» به بام ما، یقین
بر سر دستور پختش بین ما دعوا شود!

ترسم از اینکه دموکراسی اگر شد نوبتی
نوبت ما، عصر روز آخر دنیا شود!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد